زندگی واقعا جالب و غیرقابلپیشبینیه. بعد از اون سه ماه اول تاریک، واقعا فکرش رو نمیکردم، ولی فکر کنم بهترین سال من از زمان دانشجو شدنم بود. اول سال نوشته بودم که امیدوارم ۱۴۰۳ مهربونتر باشه، و واقعا بود.
من از نوجوانی وقتی به دانشجو بودن توی تهران فکر میکردم، جزو اولین چیزهایی که براش هیجان داشتم این بود که کنسرت زیاد برم. امسال خیلی زیاد کنسرت رفتم، و هر نوعی هم که بگی. کلاسیک، جز، راک، پاپ، واقعا درو کردم. و هر کدومشون تجربههایی بودن که واقعا تا مدتها فکر کنم یادم بمونه. این موقعها انگار برای یکی دو ساعت از همهچیز کنده میشم. همهچیز خیلی سبک و زیباست.
شرکت از حدودا نیمهی دوم سال یک معنی دیگه برام پیدا کرد. کاری که میکنم رو از همیشه بیشتر دوست دارم، میبینم که جای خودم رو بین بقیه دارم، به صورت مداوم به شکل ناخواسته یا خواسته فیدبک میگیرم از بقیه، و حس میکنم تاثیرگذارم.
فکر کنم شخصیتی هم امسال از هر موقعی بیشتر تغییر کردم. واقعا حس میکنم بزرگتر شدم. کلی علایق و چیزهای جدید کشف کردم، و به شکل ترسناکی هم موسیقی گوش دادم. احتمالا سه چهار برابر هر دورهی دیگهای از زندگیم.
برای سال بعد هیجانزدهام، که جالبه، چون معمولا همچین حسی ندارم خیلی. دلیلش هم اینه که برخلاف معمول، میدونم که سال بعد تغییرهای جالب و نسبتا بزرگی توی راهه. تحصیلم تموم میشه، اپلای میکنم، و احتمالا همین دو تا به تنهایی کافیه که منظور رو برسونه. از اول سال قراره کلاس آلمانی برم، که این هم واقعا جالبه. میدونم که هندل کردنش احتمالا کمی چالشزاست، ولی دوست دارم این مسیر رو، و از اینکه از روزهای آخر هفتهم استفادهی بهتری بکنم هم استقبال میکنم کاملا.
رفتیم استانبول بالاخره، و واقعا چیزی بود که فکر میکردم، حسنختام محشری برای این سال عجیبوغریب. معمولا کم پیش میاد شهرها من رو تحت تاثیر قرار بدن (از تاثیرات اصفهانی بودن)، ولی استانبول واقعا محشر بود. هر محلهای بافت خودش رو داشت. کوچهپسکوچههای کمعرض سنگفرش شده، وجب به وجب فروشگاه یا رستورانهای رنگارنگ، و مردم خیلی متنوع. خیلی زیاد راه رفتیم، و کلی از محلهها رو گشتیم. هر روز صبح یه صبحانهی محشر میخوردیم، و حینش فکر کنم از چند متر اونطرفتر مشخص بود که چقدر داره بهمون کیف میده. چند بار کنار دریا قدم زدیم. روز اولی که رفتیم کنار آب و نشستیم، از اون صحنههایی بود که فکر میکنی باهات میمونه. صدای موجها، دریای درخشان و گوش دادن به رویا.
احتمالا سال بعدی هم باز سفر بریم، و فکر کردن بهش جالبه.
- پرهام
- يكشنبه ۲۶ اسفند ۰۳