شاید هر چیزی که تجربه میکنی، مهارتهایی که به دست میاری، دوستهایی که پیدا میکنی، همهچی، مثل ضرب کردن عددی که هستی توی یه عدد باشه. یعنی ببین، اولش یک هستی، و در سه که ضرب بشی، دیگه همیشه اون سه باهاته. همیشه اثری که اون سه گذاشته روت قراره بمونه. حالا این وسط اگه بعدا در شش یا چیز دیگهای هم ضرب بشی، بازم اون سهای که داشتی جایی نمیره. فقط انگار مضرب سه بودنت بدیهیتر میشه، و قویتر. در پنج ضرب میشی، و دیگه همیشه ضریب پنج بودن رو داری با خودت. حتی اگه آخرش در صفر هم ضرب بشی، اثر ضربهای قبلی میمونه باهات. هنوز هم همهی چیزهایی که قبلا توشون ضرب شده بودی رو داری. حتمالا اولینها نقش خیلی مهمی دارن، یا در مقیاس عددی اینکه اول توی اعداد اول ضرب بشی. یک چیز کاملا جدیدی بهت اضافه میشه، و بعدا اگه ضریبشون هم اثر بذارن روت، چیز جدیدی نداری خیلی، صرفا داری عمیقتر میشی توش.
فکر میکنم در طول سال قبل توی اعداد اول زیادی برای اولین بار ضرب شدم. تجربهی عجیب و جدیدی بود راستش، ولی برای امسال، ترجیح میدم که کمترش کنم، و برای چیزهای خوب، توی مضربها ضرب بشم تا قبلیها رو تقویت کنم. بدونم که برای چیزهایی که بهم اضافه شده کافیام، لیاقتشون رو دارم، و الکی بهشون نرسیدم، و برای چیزهای نه چندان خوب سعی کنم جلوی عمیقتر شدنشون رو بگیرم.
- پرهام
- جمعه ۱۸ فروردين ۰۲
- ۱۲:۲۹