این چند روز تلاش کردهام زمان استراحتم رو با هر چیزی غیر از چرخیدن توی گوشی پر کنم، چون به قول کلم، راه آسونتر همونه، ولی در نهایت هم میبینی که هیچ استراحتی نکردی و انرژیای نگرفتی. و واقعا هم جواب داده. فکر کنم تا حالا چندین بار اینجا نوشتهام از اینکه من انرژیام رو از محتواهای خوبی که معمولا میبینم و گوش میدم میگیرم و حس اینکه یه چیزی از فلان چیز برداشتم و به خودم اضافه کردم باعث میشه جلو برم، و الان که چند وقته دوباره دارم فیلم میبینم و روی چیزها میتونم عمیقتر فکر کنم، بهترم.
ذهنم خیلی شلوغه. پر از چیزهای نامرتبط به هم که بعضی جاها به شکل جالبی به هم پیوند میخورن.
مهدی که اینجا بود، یه مدت خوبی داشتیم در مورد موسیقی حرف میزدیم. یه جاییش داشت میگفت از موسیقی بیکلام لذت میبره، ولی نمیفهمه از کجا اومده. نمیفهمه وقتی بتهوون فلان سمفونی رو ساخت، دقیقا به چی فکر کرد و ساخت. بعد پرسید که به نظرت اینکه دقیق مشخص نیست و هر کسی به حسی به یه اثر داره که شاید هیچ ربطی به چیزی که توی ذهن اون بندهخدا بوده نداشته باشه چیز خوبیه یا نه. بهش گفتم باید بهش فکر کنم. امروز داشتم فکر میکردم ولی که آره، هیچ چیز منفیای نمیبینم توی این. یکی از چیزهای جالب برام خوندن کامنتهای زیر آهنگها یا کنسرتهای توی یوتیوبه. بعضیهاشون خیلی برام جالبان. یادمه یکی زیر tiny desk فلورنس گفته بود که دو سه سالی زندان بوده و tiny deskها جزو معدود چیزهایی بودن که میتونستن دسترسی داشته باشن بهش و ببینن، و اون دوران رو با اجرای اون تونسته رد کنه. یعنی انگار یه چیزی میسازی، و یه حلقهی اتصالی میدی به کلی آدم به زندگی.
امروز داشتم بعد از مدتها رندوم از توی اسپاتیفای آهنگ گوش میکردم، و یه آهنگی از فرهاد پخش شد. هر از چند گاهی به یه آهنگی برمیخورم که وقتی برای بار اول پلی میشه، خشک میشم. این هم از اونها بود. بقیهی روز رو هم فرهاد گوش دادم و احساس عجیبی داشت گوش دادن به هر کدوم. توی مترو داشتم ویکیپدیاش رو میخوندم (که یکی از بهترین صفحات ویکیپدیایی هم هست که در مورد آدمها من دیدم. دقیق و پر از مطالب جالب)، و هی برام جالبتر شد. احتمالا خیلی بیشتر بهش گوش بدم و تلاش کنم بفهمم موسیقیش رو.
آیلار خیلی نجوم دوست داشت همیشه. سال قبل برای ارشد یه رشتهای اپلای کرد که توی مایههای کاربرد ماشینلرنینگ توی نجوم بود. یه بار چند ماه قبل به این فکر میکردم که چقدر جالب میشه من یه روز یه جایی مثل اسپاتیفای کار کنم و یه همچین پلی بین چیزهایی که عمیقا دوستشون دارم بزنم. امروز فکر میکردم که چرا که نه واقعا. جالب میشه که یه روز بیام اینجا و بنویسم که به اونجا رسیدم.
- پرهام
- شنبه ۲۳ شهریور ۰۴
- ۲۱:۴۷