۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

فاجعه!

فاجعه ای در شهر تاریخی و زیبای "مورچه آباد" رخ داده. در شهربازی این شهر، یک رنجر دچار نقص فنی شده و به صورت سر و ته مانده. هم اکنون با خبرنگار اعزامیمان به مورچه آباد ارتباط برقرار میکنیم:

+سلام آقای مورچه خواریان. برایمان از وضعیت شهربازی بگید.

-با سلام خدمت تمام بینندگان و شنوندگان عزیز. هم اکنون صدای بنده را از شهربازی قدیمی "مورچه طلا" میشنوید. اگه فیلم بردار ما یک لحظه لطف کنند... بله، شما میتونید رنجر پشت سر من رو ببینید. شاید بگید که چرا انقدر شلوغش میکنید؟ مگه چه خبره؟ یه رنجر سرو ته شده دیگه. ولی دراشتباهید. به این دلیل که تا به حال سابقه نداشته رنجری به صورت سرو ته در هوا گیر کند و این وضعیت برای افراد سوار رنجر بسیار خطرناک است زیرا خون در مغز آن ها جمع میشود.

پلق!

- یک لحظه... بله ما هم اکنون شاهد پرواز با شکوه کله ی یگی دیگر از مسافران هستیم. اگه دقت کنید کله ی مسافران بعد از یک ساعت مثل در بطری های شامپاین دارد به این سو و آن سو پرت میشود. واقعا که خنده داره (قهقهه میزند!). وایییی. این یکی از بهترین تجربه های زندگیمه. خانم واقعا جاتون خالیه این جا. از این سو و آن سو کله های پکیده بر روی زمین فرود میاد و تکه های مغزو میشه همه جا پیدا کرد.

+ آقای مورچه خواریان لطفا دیگه..

- وایسید خانم هنوز بخش جذاب این نمایشو بهتون نشون ندادم. حالا وقتشه که بریم سراغ یکی از کله ها. فیلم بردار اگر یه لحظه لطف کنند... بله، میبینید که پرتاب، یک پرتاب سه امتیازی بسیار خوب بوده. پرتابی که ما شبیهشو فقط در NBA آمریکا شاهد هستیم. کله ی این بنده خدا در اثر فشار ناشی از خون حدود بیستو هفت متر آنور تر رنجر در این جا افتاده. انگار که گاز پشت کله ش جمع شده باشه. (دارد ریسه می رود). واقعا چه صحنه ی باشکوهی. دوستان اگر یک لحظه دستکش و تیغ جراحی را به من بدهند. بله... میبینید که از رگ مایل به سمت راست گردن هنوز داره خون میپاشه. واقعا جالبه. این صحنه منو یاد فواره های باشکوه جلوی کاخ های مسکو میندازه. خیلی زیباست. همین طور اگه دقت کنید میتونید چشمان این شخص رو ببینید که دیگر زندگی توشون رنگ باخته. اگه کمی چشم را با تیغ باز کنم میبینید که...

+ آقای مورچه خواریان،خواهش میکنم دیگه بس کنید. من واقعا دیگه حالم داره بد میش..

- فیلم بردار مواظب باش. این کله داره مستقیم...

و کله ی پکیده با رگ های آویزان به لنز دوربین میچسبد.

 

عکس نوشت:یکی از معدود مغز های سالم مانده پس از حادثه.

                                                                  

  • پرهام ‌
  • شنبه ۲۶ مرداد ۹۸

هنرمند؟

                                                                  

میدونی؛ هنر خیلی چیز عجیبیه. میتونی ساعت ها بری و توی گوگل سرچ کنی به دنبال معنی هنر، ولی بازم میفهمی که به هیچی نرسیدی. چرا؟ چون چیز تعریف شدنی نیست. شاید بشه اسمشو حس بذاری؛ نمیدونم.

اما چرا دارم این پستو مینویسم؟ چون به تازگی کتاب شور زندگی اثر ایروینگ استون رو خوندم. داستان در مورد زندگی نقاش معروف هلندی، ونسان ون گوگ هست. راستش به توجه به قیمت نسبتا بالای کتاب نسبت به خریدش شک داشتم. ولی آخرش با تعریف های زیاد تد توی گروه همخوانیمون وسوسه شدم که بخرمش و خریدم و با کتابش عشق کردم. خیلی دوست ندارم در مورد کتاب توضیح بدم که اگه تصمیم گرفتید بخونیدش اسپویل نشه فقط در همین حد میگم که به معنای واقعی روایتگر زندگیه و از همه مهم تر روایت گر تکامل هنر ون گوگ؛ چیزی که خیلی دنبالش بودم.

راستی؛ به نظرتون هنرمند کیه؟ کسی که همین طوری قلم مو رو میکنه تو آبرنگ و بعد نقاشی میکشه؟ کسی که سر صبح پا میشه، قهوه میخوره، بعد میگه حوصلم سر رفت بذار یه قطعه بسازم؟ کسی که یه دفعه هوس نوشتن یه کتاب میکنه؟ 

خب؛ فکر نکنم. اگه انقدر راحت بود که هممون میتونستیم هنرمند باشیم. کار خیلی سخت تر از ایناس. یه هنرمند خوب کسیه که از وجودش مایه میذاره تو اثرش. یه هنرمند خوب کسیه که اثرش هویت داره. یعنی چی؟ یعنی یکی که داره کتابشو میخونه، نقاشیشو میبینه، موسیقیشو میشنوه با خودش بگه: آها؛ من میدونم این مال کیه. به موسیقی لودویکو اینائودی گوش کنید، به نقاشی ون گوگ نگاه کنید؛ اینا اثر معمولی نیستند. پشت هر کدوم از آثار یه قصه هست، خوب یا بد. 

مطمئن باشید هر هنرمندی زجر کشیده توی زندگیش. شک نکنید. حتی اونی که به نظر میاد که زندگی راحتی داره کلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده. مطمئن باشید کلی بوم شکسته، کلی قطعه ساخته و بعد به این نتیجه رسیده که به دردی نمیخوره، هزاران صفحه نوشته و بعد پاره کرده. 

خلاصه اینکه اگه هنرمندید دمتون گرم، اگه میخواین بشین کار سختی دارید، و اگه هیچ کدوم به هنرمندا احترام بذارید :)

نقاشی (پل متحرک) اثر ون گوگ.

 

  • پرهام ‌
  • سه شنبه ۱۵ مرداد ۹۸

I'm back :)

بالاخره برگشتم :)

اون فامیلمون که گفته بودم متاسفانه فوت شد و این چند هفته درگیر مراسم و اینا بودیم که خب بدترین قسمتش برام همون خاکسپاری بود چون قبلا نرفته بودم :/
بی خیال...
این چند روز چند تا کتاب خوب خریدم. اولیش شور زندگی بود که از سی بوک سفارش دادم، کتابی که چند وقتی بود که دنبالش بودم و وقتی که تخفیف 25 درصد سی بوکو دیدم دیگه مصمم شدم بخرم و باید بگم اون پنج روزی که طول کشید تا کتاب بیاد دم خونمون دیرگذرترین (توروخدا کلمه رو :دی) روزای تابستون بود :)) طوری که فهمیدم اگه بخوام یکم از سرعت گذشتن تابستون برام کم بشه باید همیشه منتظر یه چیزی باشم :))
کتاب بعدی اکنون فاضل نظری بود که اگه گودریدزی باشید احتمالا به چشمتون خورده. توی کتابفروشی یکی دو تا از شعراشو خوندم و دیدم باحاله و خریدمش.
و بعدی هم امروز بود: مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است (وجدانا اسمش خودش کتابه :دی) از بکمن جان که البته نسخه ی الکترونیکشو از فیدیبو گرفتم و امیدوارم مثل اوه و شهر خرس خوب باشه.
چند روزیه که دنبال تکمیل اهنگمم هستم که اگه بچه های خوبی باشید شاید این جا هم گذاشتمش :))
در اخر تشکر از کسایی که تو این چند وقت سراغ گرفتن ازم که چرا پست نمیذارم :)
پ.ن: اگه برای شادی روح فامیل درگذشتمون یه فاتحه هم بخونید دیگه دمتون گرم :)
پ.ن2: هم فیدیبو و هم سی بوک تخفیفای خوبی زدند. اگه دوست داشتید یه سری بزنید :)

  • پرهام ‌
  • سه شنبه ۱ مرداد ۹۸
عنوان وبلاگ نام کتابی از ایروینگ استون در مورد زندگی ون‌گوگ که با عنوان "شور زندگی" در ایران ترجمه شده.

 
موضوعات