میدونی؛ هنر خیلی چیز عجیبیه. میتونی ساعت ها بری و توی گوگل سرچ کنی به دنبال معنی هنر، ولی بازم میفهمی که به هیچی نرسیدی. چرا؟ چون چیز تعریف شدنی نیست. شاید بشه اسمشو حس بذاری؛ نمیدونم.

اما چرا دارم این پستو مینویسم؟ چون به تازگی کتاب شور زندگی اثر ایروینگ استون رو خوندم. داستان در مورد زندگی نقاش معروف هلندی، ونسان ون گوگ هست. راستش به توجه به قیمت نسبتا بالای کتاب نسبت به خریدش شک داشتم. ولی آخرش با تعریف های زیاد تد توی گروه همخوانیمون وسوسه شدم که بخرمش و خریدم و با کتابش عشق کردم. خیلی دوست ندارم در مورد کتاب توضیح بدم که اگه تصمیم گرفتید بخونیدش اسپویل نشه فقط در همین حد میگم که به معنای واقعی روایتگر زندگیه و از همه مهم تر روایت گر تکامل هنر ون گوگ؛ چیزی که خیلی دنبالش بودم.

راستی؛ به نظرتون هنرمند کیه؟ کسی که همین طوری قلم مو رو میکنه تو آبرنگ و بعد نقاشی میکشه؟ کسی که سر صبح پا میشه، قهوه میخوره، بعد میگه حوصلم سر رفت بذار یه قطعه بسازم؟ کسی که یه دفعه هوس نوشتن یه کتاب میکنه؟ 

خب؛ فکر نکنم. اگه انقدر راحت بود که هممون میتونستیم هنرمند باشیم. کار خیلی سخت تر از ایناس. یه هنرمند خوب کسیه که از وجودش مایه میذاره تو اثرش. یه هنرمند خوب کسیه که اثرش هویت داره. یعنی چی؟ یعنی یکی که داره کتابشو میخونه، نقاشیشو میبینه، موسیقیشو میشنوه با خودش بگه: آها؛ من میدونم این مال کیه. به موسیقی لودویکو اینائودی گوش کنید، به نقاشی ون گوگ نگاه کنید؛ اینا اثر معمولی نیستند. پشت هر کدوم از آثار یه قصه هست، خوب یا بد. 

مطمئن باشید هر هنرمندی زجر کشیده توی زندگیش. شک نکنید. حتی اونی که به نظر میاد که زندگی راحتی داره کلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده. مطمئن باشید کلی بوم شکسته، کلی قطعه ساخته و بعد به این نتیجه رسیده که به دردی نمیخوره، هزاران صفحه نوشته و بعد پاره کرده. 

خلاصه اینکه اگه هنرمندید دمتون گرم، اگه میخواین بشین کار سختی دارید، و اگه هیچ کدوم به هنرمندا احترام بذارید :)

نقاشی (پل متحرک) اثر ون گوگ.